گل پسر عزيز ما، سانیارگل پسر عزيز ما، سانیار، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما، سانیار

ماه سيزدهم

1392/3/17 22:07
نویسنده : مامان سارا
2,440 بازدید
اشتراک گذاری

سانيار عزيزم سلام

پسر گلم، مامانت بعد از قرني فرصت پيدا كرده بياد وبلاگتو آپديت كنه! آخه هزار ماشالا اين روزها اينقدر شيطون شدي كه من و بابا يه وقتهايي واقعا كم مياريم ... يك لحظه يه جا بند نميشي و اصلا آروم و قرار نداري الهي كه قربونت برم دلت مي خواد به همه چيز دست بزني، دكوراسيون خونمونو به خاطر تو تغيير داديم و ميزا و تلويزيون و وسايل شكستني و پرخطرو جا به جا كرديم و ايمن سازي كرديم! اما باز اگه يه لحظه حواسمون بهت نباشه صداي گريه ات بلند ميشه!... تو خونه كه زياد طاقتت نمي گيره بموني همش دلت ددر مي خواد ما هم تا اونجا كه توان داريم مي بريمت بيرون، يكي دو دقيقه بيشتر نمي توني يه جا بشيني حتي براي غذا خوردن تا يه قاشق غذا مي خوري سريع چهار دست و پا ميشي راه مي افتي، البته غذا خوردنت داستاني شده براي ما! دو سه هفته ايه غير از شير تقريبن هيچي نمي خوري تا قاشق ميبيني سرتو تكون ميدي و الفرار! صبح تا شب كارم اين شده انواع غذا ها رو برات درست كنم شايد از طعم يكيش خوشت بياد يه قاشق بخوري ولي نتيجه اش فقط كوهي از ظرفاي كثيفه... وزن كم كردي و خيلي نگرانتيم، دست به دامان دكترت شديم و اونم كلي آزمايش برات نوشته ببينيم مشكلي هست يا اين رفتارها و بي قراريها به خاطر دندون درآوردنته، آخه ماه گذشته دو تا دندون هم از بالا درآوردي و الان باز لثه ات باد كرده...

عزيزكم، ديگه از كاراي اين روزات بگم كه از همه جا و همه چيز بالا مي ري، به لطفت وسايل داخل تمام كابينتها و كمدا و كشوها كف خونه است! با كاربرد بيشتر وسايل آشنا شدي مثلا مي دوني با فشار كنترل تلويزيون روشن مي شه، ماشين لباسشويي با فشار دكمه اي خاموش مي شه، صفحه موبايل با فشار يه دكمه روشن ميشه و ميشه با دست روش حركت كرد و صفحات جديد ديد! ميشه كتابو به جاي خوردن و پاره كردن، ورق زد و عكساشو ديد، چراغ با زدن كليد برق روشن ميشه، هود گاز با فشار دكمه اي روشن ميشه و صداي جالبي داره! فندك گاز هم صداي قشنگي داره! گوشي تلفن فقط براي كوبوندن نيست و ميشه به صداهاي اون طرف خط گوش داد!... صدای شکستن ظرف ها برات دلنشینه و كوبيدن در اتاقها به ديوار و پرت كردن اسباب بازيا و وسايل، روي سراميك و پاركت يه سرگرمي جالب براته و در واقع همه چيز در حال نابوديه! خيلي برام جالبه وقتي چيزيو برميداري روي فرش نميندازيش و حتمن پرتش ميكني جايي كه صداش بياد! توپتو قل ميدي و دنبالش ميري و باز قلش ميدي، بالا رفتن از پله هم جديدن ياد گرفتي و خيلي دوست داري! ديگه اينكه همچنان بغلي هستي! و شايد به خاطر همين به راحتي بغل هر غريبه و آشنايي ميري! واي اگه يه آقايي كيف به دست بگيره يا خانمي روسري سر كنه و تو رو بغل نگيره! چون ميدوني ميخواد بره ددر و شما هم كه حتمن بايد بري! اينكه بري جايي قائم شي و چند بار صدات بزنيم تا پيدا شي خيلي دوست داري،خيلي بامزه قائم ميشي فكر ميكني همين كه سرتو قائم كني بسه و ديگه تا خم نشي نميتونيم ببينيمت! و بيشتر از هرچي به باز و بسته كردن در ظرفا و اشيا علاقمند شدي! مثلاً صد دفعه در بطري آب معدني رو ميزاري روشو برميداري! كلن همه كارا و اداهات به نظر ما بامزه و شيرينه عروسكم. 

راستي سانيارم ، من به خاطرت استعفا دادم و از اول خرداد پيشتم ، آخه ميدوني دليلم براي سر كار رفتن تو بودي كه فكر مي كردم وقتي بزرگ شي دوست داشته باشي توو اجتماع باشم و اينا، اما همون يك ماهي كه رفتم سركار و با پرستار موندي به اين نتيجه رسيدم الان فقط به محبت مادر نياز داري و نبايد به خاطر آينده اي كه معلوم نيست چي پيش مياد امروزو فدا كنم، بماند با استعفام موافقت نميشد و تسويه نكرده اومدم بيرون، تو و فقط تو مهمي و جز تو عزيزم، چيزي مهم نيست.

پسر گلم، چند روز پيش من و بابا به همراه شما اومديم پيش مامي و بابايي، اينجا كيفت كوكه چون همش بابايي بغلت مي گيره و هرجا مي خواي ميبرتت! اما تلاشهاي مامي و هواي خوب اينجا هم نتونسته اشتهاتو بهتر كنه... بابا شاهين امروز برگشت تهران و ما تا هفته آينده اينجاييم...   

سانيار جان اينو بدون كه تو مكمل زندگي عاشقانه من و بابات هستي و با تمام وجودمون دوست داريم قلب

عكسات ادامه مطلب:

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

مامان یاشار
18 خرداد 92 0:20
اول از همه بگم که دستت درد نکنه که عکسای این پسمل خوشمزه رو برامون گذاشتی دلم خواست گازش بگیرم. بعدش اینکه وااااااااااااااااااااااااااایییی سارا جون عین کارای یاشار . چون خیلی سنشون نزدیک به همه کاراشون هم عین همه. ما هم کل خونه رو تغییر دکوراسیون دادیم. ما هم امنیت نداریم و یکسره باید چشممون بهش باشه وای عین همن این 2 تا. یه چیز دیگه اینکه میدونم همه بهت خواهند گفت که اشتباه کردی و آدم سابقه کارش رو خراب نمیکنه و این حرفها(آخه خودمم کلی از اینا شنیدم) ولی به نظر من اگه نیاز مالیش مطرح نباشه هیچ چی و هیچ کس واسه بچه مادرش نمیشه و خوب اینکه سانیار جونمون بهت افتخار هم باید بکنه که به خاطرش از موقعیت اجتماعی که داشتی دل کندی. راستش اولاش یه خرده سخته ولی مهم اینه که ته دل خود آدم چی میگذره. امیدوارم که هر چی برای تو و دسته گلت خیره پیش بیاد عزیزم. روی ماهش رو حسابی ببوس


خيلي ممنون دوست خوبم، آره اين وروجكاي همسن كاراشون خيلي مثل همه... درست مي گي، من كه همه حقوقم ميرفت بابت پرستار و هزينه رفت و آمد، اصلن از جنبه مالي صرف نداشت هيچ چيز ديگه هم به اندازه اينكه سانيار يه لحظه منو بخواد و پيشش نباشم ارزش نداره. بازم مرسي، خدا ياشار نازنينو حفظش كنه.
مامان ساتیار
18 خرداد 92 14:07

این متن رو باید کپی کنم بذارم توی وبلاگ ساتیار.. کارم راحت شد فقط با این تفاوت که ساتیار هنوز کاغذ و دستمال کاغذی دستش بیاد، میخوره!


هههههههه خيلي باحال بود حرفتون! سانيار چون توو اعتصاب غذاست هيچي رو سمت دهنش نمي بره!
مامان ساتیار
18 خرداد 92 14:10
چقدر عکسها قشنگن ممنون ساراجون که این عکس ها رو گذاشتی قربونت بشم آخه زیر صندلی و میز چکار میکنی؟!


مرسي نظر لطفتونه ، خدا نكنه خاله جون كلن جا كمه توي خونه مجبورم زير صندلي اي جايي برم بشينم!
مامان ساتیار
18 خرداد 92 14:12
ساراجون اینقد قشنگ می نویسی.. اینقد عکسای خوشگل خوشگل میذاری که یادم میره بگم یه ماهه کجایین؟ ! دلمون تنگید..





ممنون عزيزم، لطف داري... درگير سانيار و اعتصاب غذا و وروجك بازياشيم!، چند روزه اومدم اردبيل دادمش دست مامان و بابام فرصت پيدا كردم اينترنت بيام


مامان ساتیار
18 خرداد 92 14:19
مادر همینه دیگه.. مگه شرایط چطور باشه که دوری از بچه ش رو طاقت بیاره.. اصلا ناراحت نباش.. دکتر هلاکویی هم میگه حداقل تا 3 سال کار رو تعطیل کنین و خودتون پیش بچه باشین..


همينطوره، ممنون
مامان ساتیار
18 خرداد 92 14:23
این روزا ساتیار هم هیچی غیر از شیر خودم رو نمیخوره.. تقریبا همه چی رو امتحان کردم.. شیر پاکتی، دو مدل سرلاک: برنج و شیر ، گندم و عسل.. فرنی نشاسته، بیسکویت با شیر.. و چیزای دیگه.. ولی اصلا نمیخوره.. وقتی هم میذارم توی دهنش، با زبونش میندازه بیرون.. نگرانم که با این کاهش وزنی که این ماه داشته چطور واکسن بزنم؟!


ا پس ساتيار جونم غذا نمي خوره؟ چه بد! اميدوارم دوره اي و به خاطر دندون درآوردنشون باشه
مامان ساتیار
18 خرداد 92 14:27
سرعت اینترنت خیلی کم شده.. چند روزی بود که قالب قبلی وبلاگ سانیارجون به هم ریخته بود .. الانم فونت های زیباساز پست ثابت رو نشون نمیده..


مرسي كه گفتين، انگار سايتي كه فونتا رو ازش گرفته بودم فيلتر شده، بازم ممنون
مامان ساتیار
18 خرداد 92 14:51
2 تا چیز دیگه بگم و بعد برم:
1- حالا که ساتیار غذا نمیخوره ما بیشتر حواسمون به این مورد هست که مولتی ویتامین و آهنش رو هر روز بدیم..

2- جای سیب زمینی پیازتون مثل مال ماست.. اگه یادم نره، یه روز عکسش رو میذارم..

دوستتون دارم.. اردبیل خوش بگذره..


مرسي بابت يادآوريتون، منم سعي مي كنم بيشتر به قطره هاش اهميت بدم
چه جالب! سليقمون مثل همه
منم خيلي دوستتون دارم ، ممنون
مامان آوا
18 خرداد 92 15:06
به به به چه عكساي خوشگلي عكس سوميشو خيلي دوست داشتم.

وااااااااااي اين دوران خيلي سخته از يه طرف دوست ارند كنجكاوي و شيطوني كنند از طرفي هم بايد مواظبشون باشي و چشم ازشون برنداري از طرفي هم كاراي خونه كه نميتوني به خونه و زندگيت برسي. از طرفي هم اعتصاب غذا كه لب به هيچي نميزنن واااااي من كه گاهي اوقات كم ميارم.

سارا جون منم به خاطر اوا ديگه سركار نرفتم همه ميگفتن چرا اين كارو كردي پشيمون ميشي اما الان خيلي راضي و خوشحالم كه تربيت دخترمو دست غريبه ندادم و ميتونم صبح تا شب بهش محبت كنم .
به نظر من كه خوب كاري كردي نگران نباش


ممنون عزيزم،
دقيقن همينطوره!
انشالا كه بچه ها بعدن قدر بدونن، مرسي
nasim
18 خرداد 92 15:18
سلام سارا جون
خسته نباشی مامان مهربون
سانیار جون قربونت برم من
چقدر تو ماهی خاله جون
خیلی دوست دارم وقتی
عکساتو میبینم کلی انرژی
می گیرم عزیزکم



سلام عزيزم، خيلي ممنون ،خيلي لطف داري خاله جون مهربون
مامان نورا
19 خرداد 92 13:17
خدا حفظش کنه از تریپ هایعکسش کنجکاوی و شیطنت میریزه
قربونش برم ببوسش از طرف من البته یه گاز کوچولو یادت نره


خيلي ممنون
مامان عسل
19 خرداد 92 14:31
سلام خانمی تو نی نی سایت دیدم تم تولد پسرتون انگری بردز اگه مایل به فروش هستید من میخرم برا پنجشنبه می خوام لطفا اگه مایل بودید تو وبلاگ من برام پیغام بزارید و قیمت هم بدید ممنون


پيغام ميزارم
سوگل
19 خرداد 92 14:54
عسلم ماشاالله بزرگ شده


حيلي ممنون
لیلا مامان پرنیا
19 خرداد 92 20:51
گل پسری انقدر مامانی دیر به دیر آپ میکنه تو عکسها متوجه میشیم چقدر بزرگ شدی وصدالبته نازتر
امیدوارم همیشه کنار مامان سارا وبابای خوبت شادوسلامت باشی
ودست از اعتصاب غذا برداری تا مامان یکم خیالش راحت بشه


خيليييي مرسي
مامان يه سانيار ديگه
21 خرداد 92 8:14
هزار ماشاله به اين گل پسر باهوش و بازيگوش


خيلي مرسي
عمه جونی
23 خرداد 92 13:27
کاره خوبی کردی استعفا دادی
مامانِ کیان هم از ماه نهم بارداری دیگه کارو تعطیل کرد
راستش همه ما عاشقانه دوست داریم از کیان مراقبت کنیم هم موقعیتش هست هم از خدامونه اما برای بچه ها هیچکسی جای پدرو مادرشونو نمیگیره حتی ما آدم بزرگاهم وقتی مشغله داریم بجز آغوش مادر و بوی تنش هیچی آروممون نمیکنه
انشالله سانیار جون وقتی بزرگ شد قدرتون رو میدونه و این فداکاریتون درک میکنه

راستی ماشین شارژی سانیار مثل ماشینه کیانه فقط رنگاشون باهم فرق داره
انشالله مبارکش باشه


مرسي مهربون، آره همينطوره، انشالا بچه ها درك كنن
ا پس بايد يه مسابقه باهم بدن!كيان نازنين رو خيلي ببوسش
NASIM
26 خرداد 92 18:43
salaaaaaaaaaaaam sara joon



tavalodeton mobaaaaaaaaarak



sharmande ke ba takhir shod



omidvaram be hamye arezohaye ghashanget beresi.



va dar Kenare hamsareton vaَُ sanyare



aziz rozegare khobi dashte bashid



boooooooooooooooooooooooos



baraye maman saraye mehrabon



َُ

سلام عزیزممم خیلییییییییی ممنون تو از کجا می دونستی تولدمه؟! منم بهترینها رو واست آرزو دارم. بازم مرسی
بهاره مامان ونداد
27 خرداد 92 2:14
وای عزیزم پسر خوشکلم چقدر بزرگ شدهاین قدر دیر اپ کردی که گفتم دیگه حتما نمیخوای به وب نویسی ادامه بدی
امیدوارم این اعتصاب غذایی بچه ها تموم بشه منم تلف شدم با این غذا نخوردن و نداد


ههههه مرسي
مامان گلی
27 خرداد 92 21:03
سلام عزیزم . خوبی ؟ سانیار جون خوبه ؟ منم دلم براتون تنگ شده بود . من اول اردیبهشت رفتم شمال خونه ی مامانم اینا تا اونجا زایمان کنم و متاسفانه اونجا دسترسی به اینترنت نداشتم . آره عزیزم شایان به دنیا اومد . به وبلاگم بیا می بینیش .
سانیار جون رو ببوس . قربون تو


واي چه خبر خوبييي الان ميام
عمه جونی
30 خرداد 92 10:29
مامان سارا و بابا شاهین روز جوان مبارک


مرسي عزيزم، ما كه ديگه جوون نيستيم! روز شما مبارك
منا (مامان کورش )
30 خرداد 92 18:42
سانیار جونم می بینم حسابی شیطون شدی عزیزم چقدر بزرگ شدی
زیز صندلی دنبال چی هستی


حيلي ممنون
مامان ساتیار
4 تیر 92 15:02
خیلی گذشت دیگه!!!! چرا نمیاین؟!


سانیار نمیییزارهههه !
مامان ساتیار
4 تیر 92 17:38
ســلام.

ساتیار در جشنواره ی تابستانی نی نی وبلاگ شرکت کرده...

خوشحالمون می کنید اگه بهش رای بدین و با یک پیامک، عدد 103(صد و سه) را به شماره ی 20008080200 (دوهزار هشتاد هشتاد دویست) ارسال کنید.

از لطف شما ممنونیم – شاد و سلامت باشید.




عزیزمممممم حتمن
parya
5 تیر 92 12:22
bah bah bah dg chi bgm!!!!!


هههه مرسی
منا (مامان کورش )
6 تیر 92 19:46
سلام عزیزم کورش تو مسابقه نی نی وبلاگ شرکت کرده با کد 119 خوشحال میشه بهش رای بدید شماره پیامک 20008080200 ممنون عزیزممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم


سلام، حتمن