21 ماهگی مبارک
سلام عزیزدلم
اول از خواننده های خوب و مهربون وبلاگت بابت تاخیر زیادم تو آپ کردن عذرخواهی میکنم و از اینکه به یادمون و جویای حالمون بودن تشکر میکنم. براشون آرزوی سال خیلی خوبی دارم.
سانیار جونم، بیست و چهارم بهمن ماه شما بیست و یک ماهه شدی، مامی و بابایی و دایی تهران بودن و ما کیکتو بردیم خونه شون باهم یه جشن کوچیک برات گرفتیم .
اون ماه یه روز با دوستان قرار گذاشتیم شما وروجکا رو بردیم کیدزکلاب انقلاب و خیلی خوش گذشت هر چند آخرش خسته و خوابالود شدی و کلی جیغ جیغ کردی.
تهران بالاخره یه برف اساسی بارید و باهم رفتیم برف بازی. شما اولش هاج و واج میخواستی برفایی که از اسمون میومد بگیری بعد روی برفا راه رفتی و خیلی خوشت اومد بعدش دیگه تا چند وقت دستمالا رو ریز ریز میکردی یا چیزای مختلف مثل پسته و اینا پخش میکردی کف زمین و روشون راه میرفتی
صاحب دو تا مروارید جدید شدی، دو تا دندون نیش پایین. خداییش هر دو خیلی اذیت شدیم تا اینا زدن بیرون.
شدیدا به تماشای سی دی هات علاقمند شدی و بابایی هم هزار تا سی دی برات گرفته که صبح تا شب میزاریشون توی دستگاه و تماشا میکنی و ما خیلی نگران چشماتیم
عاشق بالن شدی و دایم اشیای مختلف رو به بالن تشبیه میکنی یا خودت چیزی شبیه بالن درست میکنی و از من میخوای کمکت کنم سوارش شی پرواز کنی باهاش بری آسمون! به بالون میگی بابون
متاسفانه چون تاخیرم زیاد بوده دیگه چیزی یادم نمیاد