پايان هفته بيستم بارداري
كوچولوي عزيز من سلام، حالت چطوره گل من؟
مامان خوشحاله چون نيمي از دوران بارداري رو گذرونده و لحظه لحظه به روز دنيا اومدنت نزديكتر ميشه
ديشب بابات بهم مي گفت تو هموني كه بچه نمي خواستي؟! حالا اينقدر اين بچه رو دوست داري. راستش تصور نمي كردم آدم بتونه اينطور كسي رو دوست داشته باشه و حاضر باشه زندگيشو واسه يه آقا كوچولو كه توو راهه بده... اينم بگم فقط من نيستم دوستت دارم، بابات هلاكته و پدربزرگا و مادربزرگا و دايي و عموها و خيلياي ديگه، خوشحالم اينقدر طرفدار داري! راستي سر فرصت ميام از خريدايي كه واست انجام داديم مي گم، مامانم اينا از هرچي بهترينشو براي تو برداشتن، دستشون درد نكنه.
خداي مهربون ازت مي خوام چهار ماه آينده هم به سلامتي بگذره و پسرگلم بياد توو بغلم. به خاطر همه چي ممنونم ازت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی