20 ماهگی مبارک
سلام پسرم، قند عسلم، نفسم
سانیار جونم، بیست ماه گذشت از اون صبح دل انگیز اردیبهشت و شما بیست و چهارم دی ماه بیست ماهه شدی مبارک باشه عزیزم.
چقدر زود و البته خوب گذشت بیست ماه ... چقدر دلم میخواد بیست سالگیتو ببینم از تصور یه پسر رشید بیست ساله قند توی دلم آب میشه ... میدونم خیلی دور نیست، زندگی عجیب با سرعت میگذره ...
پسرکم ماه گذشته شدیدا با دندونات درگیر بودی، صاحب مروارید یازدهم و دوازدهم شدی و چهار دندون نیش در حال جوونه زدنه... دومین شب یلدای زندگیتو تجربه کردی و شب خیلی خوبی بود ... مامی و بابایی و دایی سهراب ده روزی اومدن تهران و باهاشون خیلی خوش گذشت مخصوصا شب تولد بابایی که شما عاشقشی،... یه قرار نی نی سایتی گذاشتیم با دوستان رفتیم خانه کودک تماشا و خیلی بهمون خوش گذشت. یه بار خونه بهراد جون اینا رفتیم و یه شبم خونه مهیار جون اینا و خیلی بهمون خوش گذشت،... سه بار بردیمت سرزمین عجایب، بازی کردی و یه بارش آرایشگات هم رفتیم و موهاتو کوتاه کردی. یه شب هم با مهیار جون اینا رفتیم و خوش گذشت. نمایشگاه کودک توی بوستان گفتگو دایر بود که یه بار تنهایی بردمت و حسابی گشتیم و خرید کردیم یه بار هم با بابا رفتیم و سنجش بینایی انجام دادی که شکر خدا مشکلی نبود...
عزیزکم، این روزا خیلی جیغ جیغو و بداخلاق شدی، غذا نمی خوری و برنامه خوابت بهم ریخته، حتی یک لحظه از من جدا نمیشی و دائم چسبیدی به من و نق میزنی. نمیدونم درد دندونه یا دل درد یا چی که انقدر کلافه ات کرده. امیدوارم زودتر اوضاع روبه راه شه...
دوستت داریم
عکسات ادامه مطلب :
سانیار و بهراد :
شب یلدا :
رستوران :
خانه کودک تماشا
به سختی شش تا وروجکو پیش هم بند کردیم:
رستوران:
سرزمین عجایب :
آرایشگاه کوکی :
خانه :
سرزمین عجایب :
هایپر استار :
گلستان :
کارگاه اردی بهشت :
شهروند :
نمایشگاه بازی کودک :
سرزمین عجایب :