گل پسر عزيز ما، سانیارگل پسر عزيز ما، سانیار، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما، سانیار

سال نو مبارک

1392/1/18 15:16
نویسنده : مامان سارا
3,137 بازدید
اشتراک گذاری

کی میخنده؟ عمو نوروز

کی میرقصه؟ حاجی فیروز

چلچله ها برمیگردن

مژده میدن عید نوروز...

 

سلام پسر عزیزم، سال نو مبارک

امسال اولین نوروز سه نفرمون بود و من و بابا از اینکه شما سر سفره هفت سین کنار ما بودی خیلیییییی خوشحال بودیم. امیدوارم صد سال با سلامتی و شادی زنده باشی عروسکم. راستی بهترین سین هفت سین امسالمون تو بودیا ! عزیزم، سالی که گذشت بهترین سالی بود که داشتیم؛ سالی که خدا یه نعمت بی نظیر به ما داد، سالی که مادر شدم و تو اومدی و همه ی زندگی ما شدی. دوستت داریم عسلم...

سانیار جون، ما که همه برنامه هامون با برنامه خواب و راحتی تو تنظیم میشه به خاطر برهم نخوردن نظمت و آسایشت سفر نرفتیم، ویزا هم بهمون ندادن که بریم سوئد، مامی و بابایی با مامان جون اینا رفتن سوئد، باباجون اینا هم با عمو آرمین اینا رفتن اردبیل و ما سه تا با دایی سهراب تنها موندیم، البته سعی کردیم از خلوتی و هوای خوب تهران استفاده کنیم و بگردیم و خوش باشیم. سیزده بدر هم با شما خیلییی خوش گذشت... از هفته دوم عید پرستارت باز میاد پیشت و البته خودمم هنوز مرخصی هستم ولی دیگه خوب بهش عادت کردی و باهاش کنار اومدی، الهی دورت بگردم.

 

هفت سین امسالمون

  عکسای عید ادامه مطلب:

 

چهارشنبه سوری

هفت سین

سانیار سر سفره هفت سین 92

سانیار و سفره هفت سین 92

 بام تهران

برج میلاد

برج میلاد

مامان و بابا و سانیار

بابا شاهین و دایی سهراب و سانیار جون

شاه عبدالعظیم

سیزده بدر

سیزده بدر

سیزده بدر

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

عمه جونی
18 فروردین 92 13:03
بهترین کاروکردین سفر نرفتین
بیچاره بچه ها خیلی تو سفر اذیت میشن
انشالله یه کمی که بزرگتر شد میشه پای خوشگذرونی و سفرهای 3 نفرتون


انشالا
مامان ساتیار
18 فروردین 92 18:05
سال نو مبارک ..
دست مامان سارا درد نکنه، چه سفره ی هفت سین قشنگی
مبارک باشه.. آرزو میکنم سالی سرشار از سلامت، موفقیت ، خیر و برکت پیش رو داشته باشین..


خیلی ممنون، همینطور شما
مامان ساتیار
18 فروردین 92 18:06
هزار ماشاالله سانیارجونم.. چقد نازی خاله.. خدا حفظت کنه..


مرسی خاله جون
مامان ساتیار
18 فروردین 92 18:08
منم با عمه جونی موافقم.. کار خوبی کردین که سانیارجون رو با سفر رفتن اذیت نکردین..


دیگه به خاطر این وروجکا باید از خود گذشت!!!
مامان ساتیار
18 فروردین 92 18:12
بالاخره چشممون به جمال زیبا و مهربون مامان سارا روشن شد.. هزار ماشالله به مامان سارا
موفق باشی سارا جون، هم در تربیت سانیار جون ، هم در کار و زندگی..


خیلی خیلی ممنون
مامان ساتیار
18 فروردین 92 18:15
چه بابانوئل قد بلندی
حیف که ساتیار توی کالسکه بهانه میگیره و همش دستاش رو بالا میاره که بغلم کن .. اگه از اول به کالسکه عادتش میدادم خوب بود.. نمیدونم از حالا به بعد میشه عادتش بدم یا نه


سانیار هم همچین راحت نمیمونه توی کالسکه! رو به خودمون که خیلی نمی تونم بزارمش رو به خیابون میزارم که چشمش به من نیفته و بغل نخواد! فکر می کنم ساتیار جونواگه گاهی با کالسکه جایی مثل پارک که براش جذابه ببرید شاید بشینه و کم کم عادت کنه.


مامان نیلوفر
20 فروردین 92 0:10
سال نو مبارک. چه سین خوشمزه ای هم بوده این سین هشتم. دلم میخواد یه گاز محکم از اون لپاش بگیرم. عکسهای سیزده بدر هم عالی بود. امیدوارم همیشه درکنار هم شاد و سلامت باشید.


مرسی، سال نو شما هم مبارک. خیلی ممنون
لیلا مامان پرنیا
20 فروردین 92 12:55
امیدوارم همیشه لبتون خندون وجمعتون برقرار باشهخوردنی خاله دم منقل چه کیفی هم میکنه میبوسمت [hr

خیلی ممنون،ههههه آره کلی ذوق کرده بود!
مامان آوا
20 فروردین 92 13:46
قربون سانيار خوشگلم بشم من چه عكساي خوشگلي
انشالله كه سال خوبي در كنار مامان و بابا داشته باشي عزيزم
عكس مامان مهربونتم كه قبلا ديده بودم خوشحال شدم دوباره ماماني رو ديدم


خدا نکنه خاله جون، خیلی ممنون
عمه جونی
20 فروردین 92 22:26
الهی قربونت برم سانیار جونم
چه جاهای خوشگلی رفتی فسقلی
حسابی چهارشنبه سوری و سیزده بدر خوش گذروندیا
انشالله همیشه لبت خندون باشه و سلامت باشی عزیزم


خدا نکنه عمه جونی مهربون، مرسی
مامان نیلوفر
20 فروردین 92 23:12
سلام. ممنون که به ما سرزدین. راستش من همون موقع هم زمان هم روی بلاگفا وبلاگو آپ میکردم و هم روی نی نی بلاگ. ولی چند وقت بود فرصت نمیشد روی نی نی بلاگ آپش کنم. حتما به زودی این کارو میکنم. بازم ممنونم. سانیارو از طرفم ببوسین.


مرسی
سوگل
22 فروردین 92 13:58
سلام. عزیزم سال نو مبارک ...



مرسي سال نو شما هم مبارك
parya
23 فروردین 92 17:51
سانیار راستشو بگو از پشت میز غذا خوریت اون همه شیرینی شکلاتو نگا کردی و ب یکیشم حتی دست نزدی؟یا با دندون کوچولوهات پسته بادوم شکوندی؟؟؟


خاله پریا، سانیار با خوراکی میونه ای نداره! به زور غذا می خورونیم بهش، میز سال تحویلم بیشتر دوست داشت به هم بریزه تا چیزی بخوره