پسرم تب داره
سلام فرشته کوچولوی نازنینم
عزیزکم ، یه ویروس لعنتی سه روزه گرفتارت کرده، الهی درد و بلات بخوره توو سر مامان که هرگز تو رو توو این حال نبینه...
گل پسرم، پنجشنبه صبح باهم رفتیم پیش مامان جون و مامی، شما همش نق می زدی و هیچی نمی خوردی و نمی خوابیدی، شب که برگشتیم خونه حالت بدتر شد و تب کردی، همینطور بدنت داغتر میشد و خودت بیقرارتر، من و بابا شاهین بیدار بالای سرت بودیم اما نمیتونستیم آرومت کنیم بسکه جیغ میکشیدی و گریه می کردی..تا ساعت چهار صبح که بردیمت اورژانس بیمارستان لاله. متخصص کودکان معاینت کرد و گفت سرما خوردگیه و بهت دارو داد، جمعه رو سخت گذروندیم، ظهرش آنی اومد پیشمون تا عصر و غروب هم مامی اومد باز فرشته نجاتمون شد و پیشت موند تا من و بابا شاهین استراحت کنیم. تا صبح شما رو روی پاش نگه داشته بود که بتونی کمی بخوابی، امروز تبت پایین اومده اما خیلیییی بی حالی... خیلی از تب بدم می یاد، خیلی. اینقدر بی حال شدی. همش می افتی این ور و اون و می خوابی! اصلا حال نداری مثل همیشه سرک بکشی این طرف و اون طرف و وروجک بازی دربیاری.سه روزه تقریبن هیچی نخوردی الهی دورت بگردم ...ای ويروسای لعنتي از بدن پاره تنم دور شید ! آخه چطور دلتون اومد به بدن یه فرشته کوچولوی معصوم وارد شید ؟؟! چطور تحمل كنم و ببينم پسركم اين همه درد و تب و بی حالی رو داره تحمل ميكنه...
نفس مامان، ميدونم و دركت ميكنم كه نصف شب كه شما تو خواب ناز هستي نبايد بيدارت كنم ولي مجبورم سر ساعت بهت دارو بدم که تبت بالا نره ازت عذر ميخوام عروسكم... وقتي به زور بهت دارو میدم توبا چشمهای خیست به من زل ميزني و من می خوام از غصه بمیرم...
این سه روز به اندازه یه عمر برام گذشته با اینکه می دونم خدا را شکر مسئله خاصی نیست و باید این دوره اش طی بشه تا خوب بشه اما واقعا طاقت یک روزدیدن درد و ناراحتی تو رو ندارم . نفسم ما اصلا دوست نداريم تو رو اينجوري ببينيم زود زود خوب بشو وخونمون رو با صداي شيرينت و شيطنت هاي قشنگت نوراني كن.
خداي خوب و مهربونم اين روزا براي من و شاهین و نزدیکان خیلی سخته ولي باز هم ازت ممنونم كه محافظ پاره تنم بودي و خواهي ماند. خدايا پاي هيچ پدرو مادري رو به بيمارستان باز نكن كه ديدن بيماري جگرگوشه خيلي خيلي سخته. خدايا همه بچه هایی كه روي تخت بيمارستان هستند رو به اغوش گرم والدينشون برگردون.