22 ماهگی مبارک
سلام سانیار جونم
عزیزکم، بیست و چهارم اسفند بیست و دو ماهه شدی مبارک باشه نفسم
این ماه صاحب دو تا مروارید دیگه هم شدی ولی به سختی. واقعا اذیت شدی و اذیت کردی. دائم نق میزدی، بهونه میگرفتی و جیغ و گریه میکردی، غذا نمی خوردی و کم می خوابیدی خلاصه از اون ماه، بیشتر سختیاش یادمه
اول اسفند بردیمت آرایشگاه موهاتو که حسابی بلند شده بود کوتاه کردی هر بار میریم آرایشگات که توی سرزمین عجایبه از اینکه بزرگتر شدی و از بازیای بیشتری میتونی استفاده کنی، کلی ذوق میکنم. یه شب هم رفتیم تولد مهیار جون که عالی بود و حسابی خوش گذشت عمو موسیقی و حاجی فیروز داشتن و شما همش میرفتی دایره حاجی فیروزو از دستش میگرفتی باهاش بازی میکردی.
راستی عاشق اتوبوس هم شدی و هر جا اتوبوس میبینی ابراز احساسات میکنی! البته همچنان عشق به بالون هم سر جاشه! یه اتوبوس قرمز vtech برات گرفتیم که از همه اسباب بازیات بیشتر دوسش داری. به اتوبوس میگی اوبوبو.
اون ماه برنامه خوابت شدیدا به هم ریخت و بد غذاییت هم که سرجاش! به چوب شور علاقمند شدی و هر روز جای غذا، چوب شور میخوردی. بهش میگی بوب بور !
اواخر اون ماه من ویروس گرفتم بدجور مریض شدم و دیگه همون شد هر سه مون نوبتی انواع ویروسا رو گرفتیم و تا همین الان که اینا رو مینویسم کامل به خودمون نیومدیم