اقدام براي آمدن تو
عزيز دلم سلام
مي دوني بابايي خيلي وقت بود كه مي خواست شما بياي پيشمون ولي من زمستون سال گذشته بود كه بالاخره تصميم آوردنتو گرفتم.
رفتم پيش دكتر و كلي آزمايش و چكاب و معاينه... همه چي اوكي بود و مصرف فوليك اسید رو هم شروع كردم. يه سفر دو نفره هم با بابايي رفتيم دوبي تا از لحاظ روحي هم شارژ باشيم !
خلاصه اسفند ماه سال گذشته مشغول اين كارا بوديم و عيد هم با خونواده ماماني رفتيم مشهد و از امام رضا يه فرزند سالم و صالح خواستيم.
اولين اقداممون اواخر فروردين بود و ارديبهشت وقتي ديديم نيستي خيلي حالمون گرفته شد ولي باز خواستيمت اما حالا بعد از پنج ماه هنوزم نيستي!
مي دونم هر وقت خدا بخواد مياي ولي يه كم عجوليم ، مي خواييم زودتر بياي...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی