ده هفته
سلام هديه خدا، سلام پسر كوچولوي عزيزم، سلام قند و عسلم،
سانيار جونم امروز شما وارد يازدهمين هفته زندگيت توو اين دنيا شدي، ده هفته است اومدي ولي چنان زود جزو زندگيمون شدي كه انگار سالهاست با مایی و هميشه بودي...
عزيزم حالا ديگه برنامه زندگيت منظم تر شده، شبا مثل آدم بزرگا هشت الي ده ساعت مداوم مي خوابي، حدوداي ده شب مي خوابي تا شش هفت صبح، فقط هر سه ساعت يه بار توو خواب جيك جيك مي كني و بلند ميشم بهت شير ميدم. صبحا كه چشماتو باز مي كني تا بهت سلام ميگم مي خندي و با تمام وجودم خوشبختي رو حس مي كنم. مي زارمت روو تشك بازيت كمي به عروسكات مي خندي و دست و پا مي زني و حدود يه ساعت بعدش مي خوابي. ديگه تا شب برنامه ات همينه، يكي دو ساعت بيداري و يكي دو ساعت خواب. البته خنده هات فقط صبحهاست و تا شب اكثر مدت بيداريتو در حال نق زدن و گريه كردني، دليلشم يبوست و دل دردته ... الان ماه رمضونه و بابا شاهين روزه مي گيره و كلي دعات مي كنه انشالا كه زود خوب شي عزيزم، راستي خوابوندنتم خيلي راحتتر شده، پستونك مي زاريم دهنت و گاهي چند تا تاب ملايم و خوابت مي بره ولي هنوز عادت داري توو سكوت بخوابي و تا صدا مياد وحشتزده مي پري، ديگه اينكه حسابي بغلي شدي و بيشتر اوقات توو بغلموني،مامان داره تمرين مي كنه يه دستي كاراشو انجام بده! چون معمولا تو بغلشي. راستي ياد گرفتي وقتی به شکم می زاریمت می تونی به پشت برگردی، هزار ماشالا عسل من.
گل پسرم امروز اول مرداده و من تصميم دارم اين ماه همه كاراتو به تنهايي انجام بدم تا تمرين شه برام و انشالا عيد فطر كه بابا شاهين اومد پيشمون باهم برگرديم و ديگه سه تايي بمونيم. تا حالا كه اكثر كاراتو مامي جون انجام داده دستش درد نكنه... راستي آخر هفته پيش بابا شاهين اومده بود و حسابي باهم خوش گذرونديم. چهارشنبه رفتيم تله كابين حيران البته هفته گذشته اش با خاله جون اينا رفته بوديم ولي اون بالا به قدري سرد بود كه من و شما پياده نشده برگشتيم، اينبار تو و مامي جون پايين مونديد و من و شاهين رفتيم، پنجشنبه ما رفتيم سرعين و نشد شما رو ببريم ولي توو آب همش بچه ها رو نگاه مي كردم و آرزو مي كردم زودتر سال ديگه بشه بتونم با خودم ببرمت، جمعه هم رفتيم يكي از باغهاي اطراف نير كه شما خيلي سردت شد و زود برگشتيم ولي تا شب آب دماغت راه افتاد و كلي عطسه و سرفه كردي ولي خدا رو هزار بار شكر كه شير خودمو مي خوري و اون خوبت كرد.
پسرم مامان و بابا خیلی خیلی خیلی زیاد دوستت دارن و با همه وجودشون عاشقت هستن. خیلی دوستت دارم نفس من، زندگی من، دل من، جيگر من، عمر من، وجود من...
عكسات ادامه مطلب: