فردا تو میایی
سلام عزیز دل مامان، حالت چطوره گلم؟
ما که در تکاپوی آمدن تو مسافر کوچولو هستیم، من آخرین لحظات بارداری رو سپری می کنم و پر از التهاب و هیجانم، راستش فکر می کنم دلم برای این روزا، تکونات، لگد زدنات، سکسکه هات، ... تنگ میشه و از طرفی خیلییییی خوشحالم که فردا انشالا میای بغلم. راستی امروز روز مادره و یه جورایی سالگرد عقد من و بابات، ما بیست و چهارم تیر ماه هشتاد و پنج عقد کردیم، روز ولادت حضرت فاطمه، حالا شما انشالا فردای روز ولادت حضرت فاطمه به دنیا میای، بیست و چهارم اردیبهشت نود و یک. منم روز تولدم بیست و چهارمه، خرداد ماه. همونطور که متولد سال نهنگ و اردیبهشتی بودنت مثل باباته! به نظر من که جالبه! من و بابا امروز به دو تا مادربزرگای شما از طرفت کادو دادیم، ایشالا سال دیگه خودت بهشون کادو می دی عزیزم....
پسرم فردا برای تو روز عبور از مرحله جنینی و ورود به دنیای زمینیه. یه کم سخته اما نترس که این راهیه که برای همه انسانها مقدر شده و مثل مرگ، همگی اونو چشیده ایم و یا خواهیم چشید. فردا شروع سفر توست...
پسرکم! این نخستین گامهای تو قطره کوچکم، برای پیوستن به دریاست. مامان به تو امیدواره، همانطور که پروردگار صدها و بلکه هزاران بار بیشتر، به تو، خلیفه کوچکش در روی زمین، امید بسته. برات دعا می کنم تا در طول این سفر، راه گم نکنی و مسافر بیراهه ها نباشی برات دعا می کنم و تنهات نمی زارم. دوستت دارم و منتظرتم مسافر کوچولوی من!
خدای مهربونم به خاطر تمام نعمتهایی که به من دادی ازت ممنونم، به خاطر داشتن سلامتی، داشتن یه خانواده خوب، یه همسر بی نظیر، یه زندگی راحت، ... از اینکه نه ماه بارداریم به سلامتی گذشت ...می دونی که فردا روز بزرگی برای منه، ازت می خوام بهم آرامش بدی و کمکم کنی پسرمو به سلامتی به دنیا بیارم و بزرگ کنم ای خدای قادر بی همتا