گل پسر عزيز ما، سانیارگل پسر عزيز ما، سانیار، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما، سانیار

يك ماهگي ات مبارك

1391/3/27 13:44
نویسنده : مامان سارا
1,304 بازدید
اشتراک گذاری

پسرکم سلام... قلب

مسافر كوچولوي ما، شکوفه کوچیک من، الان يك ماهي می شه که پا به این دنیا گذاشتی و خونه دل من و پدرت رو روشن کردی. گلم يك ماهگي تو مصادف با روز تولد من شد و بابا شاهين هم اومد پيشمون باهم جشن گرفتيم، یه دست لباس خوشگل هم سوغاتی برات آورد ...البته فقط دو روز آخر هفته رو پيشمون بود و باز برگشت تهران و باز من و شما دلتنگش ميشيم ... 

گل پسرم يك ماهت تمام شد و می تونم بگم که احتمالا تا الان دیگه به زندگی در این دنیای جدید عادت کردی...مامانی توی این يه ماه کلی پیشرفت کردی ها! البته كه از همون روز تولدت معلوم بود ماشالا خيلي كنجكاوي و به طرف صدا برمي گشتي ولي الان دیگه توجهت به اطراف بیشتر شده و می تونی به صورت آدمها و يا به نور خیره بشی! و اشیایی که حرکت می کنند رو يه كم دنبال کنی. الان وقتی باهات حرف می زنيم کلی دقت می كني! گاهي هم می خندی و دل منو مي بري.

اینقدر ادا و اطوارهای جالب داری که من همش با خودم فکر می کنم چه جوری همه اینها رو ثبت کنم! آخه نمی خوام از دستشون بدم یا از یادم برن! اینقدر که برام قشنگ و لذت بخشند... مثلا وقتی که می خوای شیر بخوری دهنت رو مثه گنجشک باز می کنی و سرتو تکون می دی و ها ها ها می کنی! و اگه مي مي رو پیدا نکنی هرچي نزديكته مثل يقه لباس يا دستت می بری طرف دهنت و تند و تند لیس می زنی! یا وقتایی که نمي خواي دارو بخوري و لبتو جمع مي كني اندازه يه نقطه اش مي كني! یا شبها وقتی نق و نق می کنی و بغلت مي كنيم و همین که 5 سانت از زمین ارتفاع می گیری گریه ات قطع می شه! همین که می رسی زمین دوباره نق می زنی! وقتي كه مي خوام آروغت رو بگیرم و پشتت با دست می زنم سرت رو تکیه می دی به دستم و همونجوری خوابت می بره! وای اون زمانهایی هم که بیداری و اینقدر بامزه چشمات رو تا درجه آخر باز می کنی و مثه تلسکوپ هی سرتو اطراف می چرخونی و همه جا رو نگاه می کنی. یا موقع خستگی در آوردن هم که یه گوله نمک می شی! اونجوری که دستاتو می بری بالای سرت و بدنت رو کش و قوس می دی... وای خدا...اینقدر بامزه می شی كه دلم می خواد بزرگتر بودی و حسابی می چلوندمت. ولی الان کوچولویی و فعلا نمی شه! راستي عاشق صداي سشوار و جاروبرقي و آبميوه گيري هستي! تا يه كدوم از اينا روشن ميشه فوري سرتو به طرف صداش برمي گردوني و حتي اگه مشغول گريه شديد و جيغ زدن هم كه باشي آروم ميشي و خوابت مي بره!!!... خلاصه که فرشته ای، فرشته... الانم مثه یه فرشته روی تخت خوابیدی...

این لحظه ها دارن می گذرن و دیگه تکرار نمی شن. دلم نمی خواد هیچ کدومشون رو از دست بدم. مخصوصا که دارم بزرگ شدنت رو به چشمم می بینم. لباساي سايز صفر داره برات کوچیک می شه. مخصوصاً قدشون. سي روزگيت كه برديمت بهداشت تقریبا 9 سانت قدت و 1400 گرم وزنت اضافه شده بود ماشالا...

 فقط تنها مشكل دل دردا و نفخ شكم كوچولوته ... شبا كه گريه مي كني و جيغ مي زني واقعاً مستاصل ميشم.. يا وقتي با تمام وجودت زور مي زني و سرتا پات سرخ ميشه و گريه مي كني و من كاري از دستم برنمايد جز غصه خوردن و دعا كردن... كاش زودتر خوب شي نفس من ...

مامان و بابا و مادربزرگا و پدربزرگا و دايي و عموها خیلی خیلی زيادددددد دوستت دارن زندگی من...


 

سانیار

 

سانی در خواب

 

سانیار

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

عمه جونی
27 خرداد 91 16:38
1 ماهگیت مبارک عزیزم
سلامت باشی عمه جونی


ممنون عمه جوني
عمه جونی
29 خرداد 91 12:37
((سبحان الله یا فارِجَ الهَمّ و یا کاشفَ الغَم فرِّجْ هَمّی و یَسِّرْامری و ارحَمْ ضعفی و قِلةَ حیلتی و ارزُقنی من حیث لا اَحتَسِبُ یاربّ العامین)) حضرت محمد (ص) فرمودند :هرکس مردم را از این دعا با خبر کند در گرفتاریش گشایش پیدا میکند..... عیدتون مبارک
مامان محمدرضا
30 خرداد 91 17:18
آخی . الهی فداش بشم .
چقدر قشنگ نوشتی


مرسییییی